سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چشماتو از من برندار....

تو سالهاست منتظری ...

بیا و امشب ندبه هایت را با من تقسیم کن

من همانم که سالهاست منتظری بازگردد

امشب دلم نلرزید، تو لرزاندیش

نفهمیدم چه شد

انگار دهان هم از بی معرفتی هایم خسته شد و صدایت کرد

دلم هم از من دلگیر شد و از من دل بریده

انگار همه از من خسته اند حتی خوده من

و من تنهای تنها شد

از خودم دور میشوم و تو را صدا میزنم

امشب حس من داشتن ندارم ، انگار تو مهمان دلم شدی وقتی صدایت کردم

حضورت را احساس کردم وقتی دلم برایت تنگ شد

وقتی قطره های اشک گوی سبقت را از هم می ربودند

وقتی نفس با هق هق ابراز وجود میکرد

وقتی حسرت روزگار گذشته جانم را سوزاند و امید داشتن دوباره ات در من زنده شد

کاش "حر"ت بشوم

مراقبم باش ، این روزها کسی محبتش واقعی نیست ...

بگذار همیشه گدای در خانه ات باشم

در این دنیایی که در سر راه سعادت دام ها انداخته نگذارکما فی السابق پایم بلغزد . دستم را محکم بگیر ... دستم را در دست خدا بگذار



[ چهارشنبه 92/3/8 ] [ 10:33 عصر ] [ انا عبدک الضعیف ]

نظر