پيام
+
خاطره طنزي از جبهه...كلاه با طعم گيلاس : كمپوت گيلاس خيلي طرفدار داشت . سيدي داشتيم كه كاغذ كمپوت هاي گيلاس را جدا ميكرد و مي انداخت زير پا و دو سه تا گلد مي زد و بعد قاطي بقيه كمپوتها مي آورد و بين بچه ها تقسيم ميكرد. همه كه برمي داشتند، كمپوتهاي درب و داغون مي ماند براي خودش ! البته آخر سر مي گفت كه من اين كار را كردم! (نقل از اولين و تنهاترين نشريه ي طنز هنر و ادب پايداري : خم پاره)

* هاتف *
90/11/7
پلاكهاي رقصان
:))))))))))))))))
سدرة المنتهي
:-)